×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

حرف های من

زهر شیرین

 

 

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق

به غیر از زهر شیرینت ندانم

وگر �هر لحظه � رنگی تازه گیری

به غیر از زهر شیرینت نخوانم

تو زهری زهر گرم سینه سوزی

تو شیرینی که شور هستی از توست

به آسانی مرا از من ربودی

درون کوزه غم آزمودی

دلت آخر به سرگردانی ام سوخت

نگاهم را به زیبایی گشودی

بسی گفتند : دل از عشق برگیر

که نیرنگ است و افسون است و جادوست

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

که او زهر است . . .اما نوشداروست

چه غم دارم که این زهر تب آلود

تنم را در جدایی میگدازد

از آن شادم که در هنگامه درد

غمی شیرین دلم را می نوازد

اگر مرگم به نامردی نگیرد

مرا مهر تو در دل جاودانیست

وگر عمرم به نا کامی سر آید

تو را دارم که مرگم زندگانیست
شنبه 1 مرداد 1390 - 12:26:53 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم